
پرونده سوم:
در دو پرونده ی قبلی به تعریف هنر ریسک های آن و مولفه های مهم پرداخته شد
📂 پرونده سوم | اثر هنری بهمثابه کالای اقتصادی
در دو پرونده قبلی به تعریف هنر، ریسکهای آن و مؤلفههای مؤثر بر ارزشگذاری آثار هنری پرداختیم. در این پرونده، نوبت به درک جایگاه اثر هنری به عنوان یک «کالای اقتصادی» میرسد.
❓ کالای اقتصادی چیست؟
کالای اقتصادی، به هر کالا یا خدمتی اطلاق میشود—مادی یا معنوی—که دارای ارزش پولی باشد و قابلیت مبادله در بازار داشته باشد. به عبارتی سادهتر، هر آنچه تقاضایی برایش وجود داشته باشد و افراد حاضر به پرداخت مبلغی برای آن باشند، یک کالای اقتصادی محسوب میشود.
بر همین اساس، آثار هنری نیز زمانی که وارد جریان عرضه و تقاضا شوند، در قالب کالای اقتصادی قابل بررسی هستند.
🎨 چرا اثر هنری یک کالای خاص است؟
آثار هنری برخلاف بسیاری از کالاها، ویژگیهایی دارند که آنها را در دستهای منحصربهفرد قرار میدهد:
-
هر اثر اصیل، منحصربهفرد است؛ حتی در صورت چاپ یا بازتولید، اصل اثر تنها یکی است.
-
امکان «تولید مجدد» اثر وجود ندارد؛ تنها میتوان آن را تکثیر کرد.
-
در گذر زمان، آثار دوباره در بازار به فروش میرسند و ممکن است ارزش آنها به صورت تصاعدی افزایش یابد.
همین ویژگیهاست که اثر هنری را به کالایی با ارزش نمادین، فرهنگی و اقتصادی تبدیل میکند؛ کالایی که بهویژه در شرایط تورمی، میتواند نوعی سرمایهگذاری مقاوم تلقی شود.
📉 جایگاه هنر در بودجهریزی کلان کشور
با وجود ظرفیت بالای هنر برای رشد اقتصادی، بررسیها نشان میدهد که سهم این حوزه در نظام بودجهریزی دولت بسیار اندک است. در بودجه ۱۴۰۲، تنها حدود ۲٪ از کل بودجه به امور «فرهنگ، تربیتبدنی و گردشگری» اختصاص یافته که حتی این مقدار نیز بهطور کامل صرف فرهنگ و هنر نمیشود.
از همین مقدار:
-
۳۴٪ به امور فرهنگی
-
۲۸٪ به رسانهها (عمدتاً با محتوای مذهبی)
-
و سهم عمدهای نیز به نهادهای مذهبی تعلق دارد.
در مقایسهای بینالمللی نیز، سرانه هزینههای فرهنگی دولت ایران از بسیاری از کشورهای منتخب پایینتر است.
⚠️ چالشهای ساختاری حوزه فرهنگ و هنر
بررسی ریزتر نشان میدهد که چند مشکل کلیدی، مانع تخصیص مؤثر بودجه به هنر شدهاند:
-
عدم تفکیک «هنر» از سایر حوزههای فرهنگی در نظام بودجهریزی
-
بیتوجهی به مرز میان «صنایع فرهنگی» و «هنرهای آفرینشی»
-
توزیع نامتوازن یارانههای فرهنگی میان بخشهای مختلف
در چنین ساختاری، هنرهای خلاقانه همچون نقاشی، مجسمهسازی یا هنرهای تجسمی، جایگاه پررنگی در سیاستگذاری پیدا نمیکنند و غالباً به عنوان کالای تجملی نادیده گرفته میشوند.
💎 هنر، کالای تجملی یا سرمایهای؟
بر اساس مطالعات (Zorloni, 2005)، آثار هنری در بسیاری از ساختارهای جهانی همچون گالریها، موزهها و حراجیها بهعنوان کالاهایی تجملی اما نمادین به فروش میرسند. مصرفکنندگان این آثار نه فقط برای زیباشناسی، بلکه برای نشان دادن جایگاه اقتصادی، فرهنگی یا حتی برای سرمایهگذاری وارد این بازار میشوند.
🏢 آیا بنگاههای اقتصادی با آثار هنری سر و کار دارند؟
چهار دسته بازیگر اصلی در نظام اقتصاد هنر حضور دارند:
-
مجموعهداران خصوصی
-
شرکتهای تجاری
-
نهادهای دولتی
-
مؤسسات فرهنگی
هر یک از این گروهها، با انگیزههایی متفاوت (مالی، فرهنگی، نمادین یا عاطفی) وارد بازار هنر میشوند. در سطح جهانی، بانکها و مؤسسات مالی از آثار هنری برای وثیقهگذاری، دریافت اعتبار یا متنوعسازی سبد دارایی استفاده میکنند.
در ایران، هرچند این رویکرد هنوز فراگیر نشده، اما حرکتهایی محدود در این زمینه آغاز شده است.
💡 انگیزههای خرید آثار هنری چیست؟
محرکهای تقاضا برای آثار هنری را میتوان به ۴ دسته کلی تقسیم کرد:
-
کارکردی: برای تزیین یا زیباتر کردن فضا
-
فرهنگی/آموزشی: برای رشد دانش یا پرستیژ فرهنگی
-
نمادین: نمایش جایگاه اجتماعی یا تمایز فردی
-
عاطفی: تجربهای هیجانآور یا لذتبخش
شرکتها و نهادهای عمومی، نیز با اهدافی مشابه (نمایش اعتبار، رشد فرهنگی سازمانی یا تقویت برند) در فرآیند خرید آثار هنری نقش ایفا میکنند.
در پرونده بعدی به بررسی انواع بازارهای هنر، دستهبندی آنها و شیوه ورود هنرمندان و سرمایهگذاران به این فضا خواهیم پرداخت.
✍️ نویسنده: مرسده گونه
تحلیلگر بازارهای مالی و فعال در بازار هنر