
اقتصاد هنر؛ تلاقی خلاقیت و بازار
اقتصاد، مولفهای کلیدی در زندگی روزمره ماست؛ همانطور که هنر آینهای از جهان درون ماست. ترکیب این دو، چشماندازی نو به ما میدهد که میتواند هم روح را تغذیه کند و هم رفاه را. در جهانی که مسائل اقتصادی بر بسیاری از جنبههای زندگی انسانها سایه افکنده، تصور اینکه هنرمند تنها در حیطه زیباییشناسی و خلاقیت بماند و از تحولات بازار غافل باشد، سادهانگارانه است.
امروز در کشورهای پیشرفته، هنر و اقتصاد در کنار یکدیگر پیش میروند. در سالهای اخیر، رشد حراجیهای بینالمللی، فعالیت گالریها و دیگر نهادهای فروش آثار هنری، نشان از اهمیت روزافزون «اقتصاد هنر» دارد. این رشد باعث شده نه تنها مباحث نظری گستردهتری در این زمینه شکل بگیرد، بلکه نگاه تخصصیتری نسبت به جایگاه اثر هنری در بستر اقتصادی پدید آید.
هدف از پرداختن به اقتصاد هنر چیست؟
ما در این مسیر تلاش میکنیم:
-
فاصله میان نظامهای هنری و اقتصادی را تحلیل کنیم؛
-
ویژگیهای یک کالا و کالای هنری را مقایسه نماییم؛
-
ساختار بازار هنر و تأثیر آن بر روند فعالیت هنرمندان را بررسی کنیم؛
-
شباهتها و تفاوتهای بنیادین این دو نظام را شفافسازی کرده و در مورد قدرت و تأثیرگذاری متقابلشان بحث کنیم.
از شرایط تولیدکننده گرفته تا قدرت خرید مخاطب، از فرآیند قیمتگذاری آثار هنری تا نقش واسطهها، همگی در شکلگیری یک اکوسیستم منسجم هنر و اقتصاد نقش دارند. هدف این است که هنر، نه تنها در مقام یک ارزش معنوی، بلکه به عنوان یک دارایی فرهنگی و اقتصادی نیز شناخته شود؛ داراییای که میتواند سهمی شایسته در توسعه اقتصادی کشور داشته باشد.
اثر هنری چیست؟ آیا هر چیزی میتواند «هنر» باشد؟
در مسیر تحلیل اقتصادی آثار هنری، نخست باید این پرسش بنیادین را مطرح کرد: چه چیزی یک اثر را هنری میکند؟
نمونه معروف این پرسش، اثر جنجالی مارسل دوشان است؛ جایی که او یک توالت را به عنوان اثر هنری با نام «چشمه» معرفی کرد. خود دوشان در پاسخ به این کار میگوید:
«اگر کارکرد مفید یک شئ را از آن بگیریم، به آن عنوان هنری بدهیم و آن را به گالری ببریم، آن شئ تبدیل به هنر میشود.»
اینجاست که اقتصاد و هنر وارد گفتوگویی پیچیده میشوند. اگرچه در اقتصاد، ارزشگذاری بر مبنای سودآوری و قیمت است، اما در هنر، معیارهایی چون نوآوری، خلاقیت و تجربه زیباشناختی در اولویتاند. هنر، بهواسطهی نگاه فردی هنرمند، میتواند به اشیای معمولی جان تازهای ببخشد؛ اما این پرسش همچنان پابرجاست: چه چیزی به یک اثر هنری ارزش مالی میدهد؟
عوامل اثرگذار بر ارزش اقتصادی آثار هنری
عوامل اثرگذار بر ارزش اقتصادی آثار هنری از جمله موضوعاتی است که در سالهای اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران، هنرمندان و سرمایهگذاران هنری را به خود جلب کرده است. هنر همواره نمایانگر دنیای درونی انسان بوده، اما در جهان امروز، اقتصاد و هنر دو قلمروی بهظاهر جدا اما در عمل درهمتنیدهاند که تأثیر بسیاری بر یکدیگر دارند.
در حالیکه هنر به واسطه خلاقیت، تجربه زیستی، و زیباییشناسی هنرمند شکل میگیرد، اقتصاد هنر به ما نشان میدهد که چگونه این ارزشهای ذهنی میتوانند در بازارهای مالی و فرهنگی به ارزش اقتصادی تبدیل شوند. شناخت دقیق عوامل اثرگذار بر ارزش اقتصادی آثار هنری کمک میکند تا هنرمندان با آگاهی بیشتری آثار خود را تولید و عرضه کنند و مجموعهداران نیز تصمیمات منطقیتری در سرمایهگذاری اتخاذ کنند.
برخی از این عوامل عبارتند از:
-
میزان تجربه و تحصیلات هنرمند
-
تعداد نمایشگاههای برگزارشده
-
کیفیت متریال و ابعاد اثر
-
پیشینه فروش اثر
-
ارتباط اثر با زیست هنرمند و جامعه
-
شرایط اقتصادی کشور
-
نرخ ارز و قدرت خرید مخاطب
از سوی دیگر، بازار هنر شامل گالریها، حراجیها، پلتفرمهای آنلاین و واسطههایی است که به توزیع و قیمتگذاری آثار کمک میکنند. قیمت نهایی یک اثر هنری نتیجه تقاطع عوامل ذهنی و عینی است.
در این میان، گاهی آثار هنری به کالایی صرفاً تجاری بدل میشوند و این مسأله واکنشهای متعددی در پی دارد. برخی این روند را تهدیدی برای اصالت هنر میدانند و برخی دیگر آن را ضرورتی برای بقاء هنرمند در جهان امروز. آیا هنر میتواند در قالب اقتصاد بگنجد، یا با ورود به بازار بخشی از روح خود را از دست میدهد؟
اقتصاد هنر؛ بازاری نو با چالشهایی ماندگار
مارسل دوشان در اعتراض به کالایی شدن هنر، با امضای یک توالت، نقشی اعتراضی به هنر بخشید و نظام ارزشگذاری بازار را به چالش کشید. با این حال، گذر زمان نشان داد که حتی آثار اعتراضی نیز ممکن است در همان نظام اقتصادی پذیرفته و ارزشگذاری شوند.
در نهایت، شاید این زمان است که نشان میدهد کدام اثر از ارزش واقعی و ماندگار برخوردار است؛ ارزشهایی که فراتر از قیمت، در حافظه جمعی و زیباشناسی جامعه حک میشوند.
و اکنون پرسش با شماست…
آیا هر اثر، اثری هنریست؟
آیا اقتصاد و هنر میتوانند به نقطهای برسند که بدون تخریب یکدیگر، یکدیگر را تقویت کنند؟
شاید پاسخ این پرسشها، کلید ساختن آیندهای باشد که در آن، خلاقیت و توسعه اقتصادی همزمان رشد میکنند.
در پرونده ی دوم به این موارد اشاره خواهد شد ……..
نویسنده:مرسده گونه تحلیلگر بازارهای مالی و فعال در بازار هنر